عشق یعنی این ...

نه ...

ميشه دست كشيد و رفت ولی با خاطره ها نميشه كاری كرد...


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 19:12 ] [ M...J ] [ ]


پاييز ...

 

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشناشی

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه

بعد اون بگه که هرگز نمی خواد تورو ببینه


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 19:11 ] [ M...J ] [ ]


كودكانه ...

 

امشب چه کودکانه به تو فکر می کنم

بی عشق بی ترانه به تو فکر می کنم

آن روزها گذشت تو رویا شدی و باز

درخلوت شبانه به تو فکر می کنم...


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 19:11 ] [ M...J ] [ ]


احساس ...

 

اگه احساسمو کشتی

اگه از یادمنو بردی

اگه رفتی بی تفاوت

به غریبه سرسپردی

بدون اینو که دل من

شده جادو به طلسمت

یکی هست اینور دنیا

که تو یادش مونده اسمت


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 19:10 ] [ M...J ] [ ]


برگ پاييزي ...

 

شبیه برگ پاییزی                                               پس از تو قسمت بادم

خداحافظ،ولی هرگز                                             نخواهی رفت از یادم

خداحافظ واین یعنی                                             در اندوه تو می میرم

در این تنهایی مطلق                                           که می بندد به زنجیرم

و بی تو لحظه ای حتی                                             دلم طاقت نمی آرد

وبرف ناامیدی برسرم                                          یکریز می بارد

چگونه بگذرم ازعشق                                        از دلبستگی هایم

چگونه می روی با اینکه                                       میدانی چه تنهایم

خداحافظ توای                                                   همپای شبهای غزل خوانی

             

                           خدا حافظ به پایان آمد این دیدار     


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 19:9 ] [ M...J ] [ ]


روزگار ...

 

من آهنگ غریب روزگارم

غمی بی انتها درسینه دارم

تمام هستی ام یک قلب پاک است

که آنرا زیر پایت میگذارم

 


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 19:8 ] [ M...J ] [ ]


دل کاغذی ...

 

دلم یک ورق پاره ی نازک است

دلم را مچاله نکن

نگو این که یک کاغذباطله  است

به سطل زباله حواله نکن

دلم دفتری کاهی است

ورقهای آنرا نکن زود زود

بیا بعضی از صفحه ها رابخوان

از اول ببین

حرف  حرف تو بود

اگرباز ازدست من دلخوری

بیا این"ببخشید " هم مال تو

نرو صبر کن یک کمی صبر کن

بیا اصلا این دل

دلم مال تو


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 19:4 ] [ M...J ] [ ]


سرنوشت عشق ...

شریکم با تو در این درد،منم مثل تو غم دارم،منم محتاج لبخندم،منم دستاتو کم دارم از این بازی طولانی،منم مثل تو دل گیرم منم با عشق درگیرم،منم بی عشق میمیرم!ا

 

خوبه دیگه ! راحت توی خونه نشستی ، ولی من الان توتعمیرگاهم ، میدونی چرا ؟چون خرابتم


 

 

هیچ وقت نخواه جای کسی باشی چون اونوقت جای قشنگ خودت خالی میمونه!ا


 


ترسم انروز بیایی که نباشد جسدم،کوزه گر کوزه بسازد ز خاک جسدم،لب ان کوزه بسازد ز خاک لب من،بی خبر لب بگزاری به لبان جسدم!ا

خواستم تو قلبت خونه کنم دیدم اونجا زمینش گرونه ما فقیر فقرا تو چشمات چادر میزنیم!ا


 

 

بابام گفت:عشق کشک است!منم جواب دادم زندگی هم آ

شه بدون کشک بی مزه میشه!! ا


 



ای کاش اختیار زمان دست من بود تا انفدر زمان با تو بودن را طولانی کنم که زمانی برای بی تو بودن نمانده باشد!


 


کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه حالت چطوره و تو میگی خوبم کسی باشه که محکم بغلت کنه و اروم بگه میدونم خوب نیستی !ا


 



نداشتن تو یعنی دیگری تو را دارد نمیدانم نداشتنت سخت تر است یا تحمل این که دیگری تو را دارد !ا


 



امیدوارم خوشبختی مثل سگ پاچتو بگیره مثل سوسک از سر و روت بالا بره مثل انگل تو وجودت خونه کنه و مثل اس ام اس پشت سر هم بیاد



با تمام قدرتم وسط رودخانه زندگی ایستاده ام
آن هم در جهت مخالف

نمیخواهم مثل برگ درختان همراه شوم و بروم
میخواهم آنقدر ایسادگی کنم تا ماندگار شوم...در همه جا...در همه دل ها... در همه جای زندگی

 


به هر کس دل سپردم بیوفا شد ، چو پابندش شدم از من جدا شد ، نمیدانم از اول بیوفا بود ، یا که من نازش کشیدم بی وفا شد !ا


 

مکانی برایت بهتر از دلم سراغ ندارم ، تنگی اش را به بزرگی مهربانیت ببخش !ا
 


 



تنهای قشنگترین حس دنیاست ، چون برای داشتنش نیاز به هیچکس نداری !ا




اینجا در دنیای من گرگها هم افسردگی مفرط گرفته اند ، دیگر گوسفند نمی درند ، به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند !ا

 


 



فانوس شب وداع ، با هر سوسو / می گفت که آن کوچه ی رویایی کو / او بود و کمی شعر و هوایی ابری / امرو نه ابریست ، نه شعریست ، نه او !ا

 


 

کارگر خسته ای سکه ای از جیب کت کهنه اش درآورد تا صدقه دهد ، ناگهان جمله ای روی صندوق دید و منصرف شد ، "صدقه عمر را زیاد می کند

 


اندازه ی یه سر کبریت دلم برایت تنگ شده ، کوچیکه ولی دنیا رو به آتیش میکشه به فکرنوازش دستهای منی/بی آنکه بدانی/دلم است که تنها مانده....../دستهایم،دوتایند!!ا
 


 


کسی که لحظه لحظه رنگ دنیاست/من ساده فکر میکردم از خود ماست ارزش گلایه من بیش از این هاست/نه برای کسی که اهل سوار است
 


من در رودخانه عشقت اروم و اهسته قایقم را میراندم..قافل از این که پایان این روز زیبا به ابشاری سهمگین ختم میشود..نگران نیستم. حتی اگر از این ابشار سقوط کنم و زخمی و درمانده شوم،برکه ای آرام در انتظار من است

 

صبرکن سهراب،قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم


 


مترسک گفت ای گندم تو گواه باش که مرا برای ترساندن آفریدند اما من عاشق پرنده ای بودم که از ترس‎ ‎‏من از گرسنگی مرد


 

امشب باز پستچی پیرمحلمون نیومد
یاباید خونمون رو عوض کنیم یا پستچی رو
تو که هرروز واسم نامه می نویسی،مگه نه؟!ا


 


منو میبو30؟ اگه نبو30خیلى لو30 ، مر30. نگى به که30،خیلى نف30. عزیزم نتر30،از هر کى بپر30به این موضوع میر30که تو واسم همه که30


 

 

گاه گاهی دل من می گیرد...بیشتر وقت غروب... آن زمانی که خدا نیز پر از تنهایی ست...و اذان در پیش است...من وضو خواهم ساخت...از خدا خواهم خواست که تو تنهانشوی ودلت پر ز خوشی های دمادم باشد


 


 

سلام به اون اهل دلی که بی ریا و باصفاست؛ قلب پر از محبتش همیشه با یادخداست؛ دور باشه از وجودتون هرچی غم و هرچی بلاست؛ گفتم سلامى عرض کنم نگید فلانى بی وفاست



 

همیشه در بهترین زوایای قلبم خواهی ماند انجا که فقط جاودانه ها میمانند
 

 اخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار،تا که تنهاییت از دیدن ان جا بخورد و بداند که دل من با تو است،در همین یک قدمی
ابی باش مانند اسمان تا عمری به هوای تو سر به هوا باشم

 



زندگی مانند بافتن یک قالیست ولی نه ان نقش و نگاری که خودت میخواهی نقشه را اوست که تعین کرده تو دراین بین فقط میبافی نقشه را خوب ببین نکند اخرکار قالی زندگیت را نخرند
                                                                                سهراب سپهری
 




نمیدانم دوستت دارم چه واژه عجیبیست که هرکس میگویدعاشق تر میشود و هرکه میشنود بی تفاوت تر


 

شکسپیرمیکوید: هر ازگاهی برای آنکه دوستش میداری نشانه ای بفرست تابه یادش آری که هنوزقلبی برایش میتپد...واین آن نشانه است‎


مرابه توهیچ تملکى جزاین نیست،که همواره دلم براى مهربانیت تنگ میشود



 

امشب ای ناز چه دلتنگ نگاهت شده ام/باز ای مونس من چشم به راهت شده ام/برق چشمان تو امشب به سکوتم خندید/ چون که دیوانه ی ان چهره ی ماهت شده ام



آنجاک تو هستی دگر رهگذری نیست/غیراز غم دوریت مرا همسفری نیست/خواهم که بسو یت پر پرواز در آرم/افسوس که از بخت بدم بال پری نیست



به تو سوگند!به راز کل سرخ وبه پروانه که درعشق فنا میکردد،زندگی زیبا نیست
آنجه زیباست تویی،تو که آغاز منو،لحظه ی پایان منی


 


دلم خوش بود که یارم باوفابود/کمی اززندگیش ازآن مابود/ولی افسوس که فکرماغلط بود/که زنگ تفریحش احساس مابود




فرشته ای از یک سنگ پرسید : چرا به خدا نمیگی مثل خاک از تو انسان بسازد ؟ سنگ پاسخ داد: آنقدر سفت نشده ام که چنین خواسته ای بکنم


 

 

خیلی ها میگن دوری و دوستی ولی من میگم سخته زنده بودن وقتی دوری و نیستی


 


بیا تا من و تو جانانه باشیم / یکی شمع و یکی پروانه باشیم / به پای سایه های گل نشینیم / دعا بر هم کنیم تا زنده باشیم
 

 

دیدگانت از همیشه شادتر / شهر قلبت زنده و آبادتر / غصه هایت دم دم ای مهربان / بر گذرگاه زمان بر بادتر


 

بگویم و بدانی یا نگویم و میدانی ، فاصله دورت نمیکند ، در خوبترین جای جهان جا داری ، جایی که دست هیچکس به تو نمیرسد



دوستان من مثل گندمند ، یعنی یه دنیا برکت و نعمت ، نبودنشان قحطی و گرسنگی و من چه خوشبختم که زردی خوشه های گندم در اطرافم موج میزند




حضورت در قلبم مثل نفس کشیدن است ، آرام ، بی صدا ، اما همیشگی !ا



شد کوچه به کوچه جستجو ، عاشق او / شد با شب و گریه روبرو ، عاشق او / پایان حکایتم شنیدن دارد / من عاشق او بودم و او عاشق او




عمر من در عشق خوبان سر رسید / موی من از عشق خوبان شد سفید / صد من چون از کبوتر خانگیست / ناز کردن بر من از دیوانگیست / من چه دارم از تو پنهانش کنم ؟ / جان تقاضا کن که قربانت کنم
 




فروغ چشم پر آبم تو هستی / دلیل اینکه بیتابم تو هستی / اگرچه آدمی ناچیز هستم / خدا را شکر دنیایم تو هستی



میگن اگه عزیزی جزئی از خاطرات خوب زندگیت شد برای بودنش ازش تشکر کن ، متشکرم که هستی !ا



بهترین دوست خواهی بود حتی اگر سختی راه ، چشمانت را از من دور کند و بهترینی حتی اگر طنین صدایت به گوش من نرسد



مثل اتاق زیر شیروانی پر از خاطره ی بارانم ، کدام واژه می فهمد برایت چقدر دلتنگم ؟



برای شادی روحم صلوات ، لازم نیست ، فاتحه ام خوانده میشود اگر یک لحظه از من دلگیر باشی !ا



 

تو را من یاس و سنبل هم نگفتم / و حسنت را به بلبل هم نگفتم / تو زیباتر ز گلها بودی و من / به تو نازک تر از گل هم نگفتم


 کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود / توی بازار صداقت کمی ارزانی بود / کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم / مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود


این روزها آب و هوای دلم آنقدر بارانیست ، که رختهای دلتنگیم را فرصتی برای خشک شدن نیست


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:50 ] [ M...J ] [ ]


عشق تصادفی ... عشقی واقعی ...

زن و شوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند. آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: “یواشتر برو من می ترسم” مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: “خواهش می کنم، من خیلی میترسم.” مردجوان: “خوب، اما اول باید بگی دوستم داری!” زن جوان: “دوستت دارم، حالا میشه یواشتر برونی؟” مرد جوان: “مرا محکم بگیر” زن جوان: “خوب، حالا میشه یواشتر؟” مرد جوان: “باشه، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، آخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه.”
روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید. در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت.

مرد از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این است عشق واقعی!


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:47 ] [ M...J ] [ ]


فقط عشق ...

ما با نفس سلامت ای دوست خوشیم / از گرمی هر کلامت ای دوست خوشیم / هرچند که افتخار دیدارت نیست / با زنگ خوش پیامت ای دوست خوشیم .
 

نم نم عشقت را با دریای محبت دیگران عوض نمیکنم ، حتی اگر در طوفان غمت بمیرم .
 

گل را ساعتی ، محبت را روزی و عشق را لحظه ای ، اما تو را برای همیشه دوست دارم .
 

می نویسم باران ! می نویسم سرما ! می نویسم غم و اندوه و نفس ! می نویسم احساس ، تا بدانی دل من بی تو گلم میمیرد و بدان دل سرد است و کمی بارانی ، غم سراسر دل من پر کرده ، کاش اینجا بودی .
 

قسم به آیه ی چشمت ، به خوبیت به صفایت / دوباره مثل همیشه ، دلم گرفته برایت .
 

استعداد عجیبی در شکستن داری ، قلب ، غرور ، پیمان ، استعداد عجیبی در نشستن دارم ، به پای تو ، به امید تو ، در انتظار تو .
 

در تقویم دوستی این را به ذهنت بسپار ، روزی به نام فراموشی وجود ندارد .
 

سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست / شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست / آنقدر سوخته ام با همه بی تقصیری / که جهنم نگزارد به تنم تاثیری .
 

یک سمت تویی و عشق : مرگی ساده / یک سمت جهان به قتل من آماده / می ترسم ! مثل بچه گنجشکی که / در دست دو بچه ی شرور افتاده .
 

اگر دیدی دنیا برات مفهومی نداره ، تحمل کن ، شاید خودت دنیای کسی باشی .


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:46 ] [ M...J ] [ ]


عشقی پایدار ...

امروز که آینه جوابش سنگ است / در ذهن زمانه عشق هم بی رنگ است / هر کس که نداند تو خودت می دانی / آری به خدا دلم برایت تنگ است .
 

مقیاس اندازه گیری فاصله متر نیست ، اشتیاق است ، مشتاق که باشی حتی یک قدم نیز فاصله ای دور است .
 

همانند پلی بودم برای عبورت ، به فکر تخریب من نباش ، رسیدی دست تکان بده ، من خود فرو میریزم .
 

هر لحظه بهانه ی تو را میگیرم / هر ثانیه با نبودنت درگیرم / حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی / من یک طرفه برای تو میمیرم .
 

به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز را در تو تشخیص دهد : اندوه پنهان شده در لبخندت را ، عشق پنهان شده در عصبانیتت را و معنای حقیقی سکوتت را .
 

دل بسته ام به پاییز ، شاید دوباره ، از سر مهر بیایی .
 

اگر باور داری خاطره ها ماندگارند ، پس آسوده خاطر باش که همیشه در خاطرم هستی .
 

جوان ترین شاخه ی گل از قشنگترین گلهای باغ دلم تقدیم به تو که خیلی گلی !
 

دلبسته به سکه های قلک بودیم / دنبال بهانه های کوچک بودیم / رویای بزرگتر شدن خوب نبود / ای کاش تمام عمر کودک بودیم .
میخوای بدونی چه جور آدمی هستی ؟ ۷۷۷ رو ضرب در ۲۶۰ کن !


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:43 ] [ M...J ] [ ]


شاخه گلی برای عشق ...

یاد بادا که دلم مشتاق دیدار تو بود / روز و شب در طلب و هر لحظه بیدار تو بود / دیدگانم را چه دانی که دگر سویی نیست / به فدایت ، که آن هم گرفتار تو بود .

وقتی تو نیستی ، نگاهم حوصله نمی کند پایش را از چشمم بیرون بگذارد .

میدونی الان دارم چی می خورم ؟ حسرت یک لحظه دیدنت !

در دلی هر چند دوری از نظر / خوش تر آن روزی که باز آیی ز در / با تو ما را خوش ترین دیدار باد / هر کجا هستی خدایت یار باد .

دوری فقط تعبیریست که فاصله ها از ما دارند ، اما بی خبرند از نزدیکی دلهایمان .

دستی ز کرم به شانه ی ما نزدی / بالی به هوای دانه ی ما نزدی / دیری ست دلم چشم به راهت دارد / ای عشق سری به خانه ی ما نزدی .

 

وقتی که وفا قصه ی برف به تابستان است و محبت گل نایابیست ، به چه کسی باید گفت : با تو خوشبخت ترین انسانم ؟

 

به هر روز و شبم تو گشته ای یاد / مکن ترکم مده دل را تو بر باد .

 

من اناری می کنم دانه ، به دل می گویم خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود .

 

شبیه برگ پاییز دمادم قسمت بادم / ز تو دورم ولی هرگز ، نخواهی رفت از یادم .

 
 
لاله ی داغ دیده را مانم / اشک از رخ چکیده را مانم / دست تقدیر از تو دورم کرد / گل از شاخه چیده را مانم .

 

جانم ز فراق ، رنج بسیار کشید / با رفتن تو همیشه آزار کشید / ما همسفر راه درازی بودیم / بین من و تو زمانه دیوار کشید .

 

برگ از درخت خسته میشه پاییز بهونشه ، برف از ابر خسته میشه زمستون بهونشه ، دلم برات تنگ میشه اس ام اس بهونمه !

 

چه کسی رسد به پایت ز محبت و صفایت / به خدا ز مهربانی در جهان یگانه هستی .

 

حالا که آمده ای ، چترت را ببند ، در ایوان این خانه جز مهربانی نمی بارد .

 

مهربانی باغ سبزی است که از روزنه ی پنجره ها باید دید ، مهربانم مگذار لحظه ای روزنه ی پنجره ها بسته شود .

 

در میان همگان گشتم و عاشق نشدم / تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم .

 

بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست / دیگران از ساغر و ساقی و ما از یاد دوست .

 

رفاقت را در مکتب خانه ای آموختم که بابت شهریه اش همه ی زندگیم را باختم .

 

همیشه تو قلب منی ، هر وقت احساس کردی جات بده ، بگو تا بذارمت رو چشمام .

 

وقتی که با تو هستم پرواز می کنم من / دل پر زند به سویت وقتی که دورم از تو / از آسمان جانم با تو فقط پریدم / بال و پرم تو هستی ، جز تو کسی ندیدم .

 

باید از عشق بسازم غزلی قابل تو / غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو / دلی از جنس بهار است که تقدیم تو باد / سبز باشی و دلت خانه ی پاییز مباد .

 

همین مسیر را مستقیم بروی میرسی به دو راهی ، یک راه به من ختم می شود ، آن دیگری به ختم من .

 

او شاخه گل لای کتاب اما من ؟ / از ماه پلی به آفتاب اما من ؟ / او سیر تکامل قشنگی دارد / اینگونه : نقاب ، قاب ، آب اما من ؟

 

دل را چو به عشق تو سپردم چه کنم ؟ / دل دادم و اندوه تو بردم چه کنم ؟ / من زنده به عشق تو ام ای دوست ولیک / از آرزوی روی تو مردم چه کنم ؟

 

از چهره ی افروخته شمعی داری / پیداست بنای قلع و قمعی داری / با هر کس و ناکسی نشستی جز من / زیبایی منحصر به جمعی داری .

 

این روزها یا به تو می اندیشم یا به این می اندیشم که چرا ؟ به تو می اندیشم !

 

نفس نمی کشد هوا ، قدم نمی زند زمین / سکوت می کند غزل ، بدون تو یعنی همین .

 

در چهار دیواری دنیا ، عشق ابدیست ، غم رفتنیست ، خاطره ماندنیست .

 

نمی خواهم نبودنت از شمارش انگشتانم بیشتر شود ، اما این روزها کاری از دستانم بر نمی آید .

 
 
تو را در مثنوی پیدا نکردم / حضور دیگری پیدا نکردم / سرودم هر غزل تنها بودی / برایت ثانوی پیدا نکردم .
 

 

قدر یاران قدیمی را بدان ای نازنین ، فرش های کهنه را مردم گران تر می خرند .
 

 

به کدامین شهر نگاهت بخشم دل بی تابم را / تو تمنای دلی هر شب و هر خوابم را .
 

 

دلتنگ شدن حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش را می کند .
 

 

نرسد دست تمنا چون به دامان شما / میتوان چشم دلی دوخت به ایوان شما / از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست / جانی ست در این فاصله ، قربان شما .
 

 

نمیدانم چرا بیمارم امشب / سکوتی خفته در گفتارم امشب / غم اشک دلم آهسته می گفت / پریشان از فراق یارم امشب .
 

دست من کوتاه از دیدار توست / قلب من اما همیشه یاد توست .
 

بهترین لحظه ها وقتیست که بهترین ها به یادت باشند ، بهترین نیستم ولی بیادتم .
 

دلم زیباترین دلهاست امروز / درون این دلم غوغاست امروز / دلم را در طبق بنهاده بودم / دهم آن را به دست یار امروز .
 

کاش منم تو پاکت اس ام اس جا میشدم تا در عرض چند ثانیه بهت میرسیدم !

 

مراقب شادی توام همچنان که تو پاسبان شادی منی ، در آرامش نخواهم بود اگر در آرامش نباشی .
 

من همه نیلوفران را فرش راهت میکنم / من جهانی را فدای یک نگاهت میکنم .
 

هر روز ز رخسار تو گل می چینم / یک روز نبینم رخ تو می میرم / در حسرت روی تو تمام شبها / من خواب رخ ناز تو را می بینم .
 

در گلستان وجودم تو بدان شمع منی / نازنینم این را بدان همیشه در قلب منی .
 

اگه عاشقی همش کار دله ، پس چرا من همه اش فکرم ، ذهنم ، هوشم ، حواسم ، پیش توست ؟
 

چشم لیلا زده ات سوسن شبهای من است / بوسه از باغ لبت خواهش لبهای من است .
 

قوانین علم را به هم زده ای ، نبودنت وزن دارد ! تهی اما سنگین !
 

حافظه ام همه چیز و همه کس را فراموش می کند ، خسته شدم بس که سابیدمش و تو هر بار نمایان تر شدی !
 

تمام روز و شب با بیقراری / به شوق روی تو بیدار هستم / اگرچه بی غرورم زنده اما /  به شوق لحظه ی دیدار هستم .
 

هرچند که دور از عشق بازی هستیم / اما به رضای عشق راضی هستیم / بر فرض که این مسئله هم حل بشود / ثابت شده ما دو خط موازی هستیم .

 

خوشبختی را در همین لحظه باور کن ، لحظه ای که دلی به یاد توست .
 

باز باران بارید خیس شد خاطره ها /  مرحبا بر دل ابری هوا / هر کجا هستی باش آسمانت آبی / و تمام دلت از غصه ی دنیا خالی .
 

موجی از عشق رو بر ساحل دلت میفرستم تا بدونی فراموش نشدنی هستی .
 

سر سبز دل از شاخه بردیم ، تو چه کردی / افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی / من شور و شر موج و تو سر سختی ساحل / ای عشق ببین من چه کشیدم و تو چه کردی .
 

قشنگترین نگاهم را برایت کنار گذاشتم تا بدانی با تمام وجود دوستت دارم .
 

بوسه هایت انار را می ترکاند ، نفس هایت سیب را می رساند ، آغوشت ابر را می باراند ، پاییزترینی تو !
 

احوال دل ، آن زلف رها داند و من / راز دل غنچه را صبا داند و من / بی من تو چگونه ای ندانم اما / من بی تو در آتشم ، خدا داند و من .
 

این فاصله ها که بین ما بسیارند / از بودن ما کنار هم بیزارند / یک روز برای دیدنت می آیم / اما اگر این فاصله ها بگذارند .
 

توی زندون عشق تو اونقدر شلوغ میکنم و زندون رو به هم میزنم که مجبور بشی منو بزاری توی انفرادی قلبت !
 

ماهی که از آب جدا بشه فدا میشه / تو آبی من ماهی ، فدات بشم الهی .


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:31 ] [ M...J ] [ ]


ای کاش ...

برای تو....

برای چشمهایتــــــــ....

برای من....

برای درد هایمـــــــــــــــ....

برای ما....

برای اینهمه تنهاییــــــــــــ....

 

ای کاش خدا کاری بکند...


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:30 ] [ M...J ] [ ]


آرزو...

تــنهـــ ــا نــشستــ ــه‌اے , چـــ ــاے مے ‌نـــوشے ، و بــ ــغـــض مے کــنے 

هيــ ــچ‌ کــ ــس تــ ــو را بــ ــه يـــاد نـــ ـمــے‌آورد ! ايــ ــن هـــ ــمــه آدمـــ ـــ ؛ روے کــهکــشـــ ــان به ايـــ ــن بــ ــزرگے ؛

و تـــ ــو ... حــــ ــتــے آرزوے يــ ــکے نـــبــ ــودے...


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:29 ] [ M...J ] [ ]


کلمات ...

بیچاره کلمات...چه گناهی کردند که اینقدر با آنها بازی میکنند...آنقدر کلمات را شکستند و خورد کردند..که مجبوری به دست هرکس و ناکسی هر شکلی که او خواست...شدند...

 

تقدیر ما هم شده...تقدیر کلمات....

 


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:27 ] [ M...J ] [ ]


مترسک ...

                              

 

حاصـل عشــق مترســـک بـــه کـلاغ مــرگ یــک مزرعـه اســت .....


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:26 ] [ M...J ] [ ]


آدم برفی ...

به شانه ام زدی که تنهاییم را تکانده باشی به چه دل خوش کرده ای تکان دادن برف از روی ادم برفی؟؟


برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:20 ] [ M...J ] [ ]